عشق حاضر جواب منp70

‫انقدر مجذوبه کیکه شده بودم که به کلی یادم رفته بود که سویون جونیم وجود داره! خواستم یکم قربون‬ ‫صدقش
‫برم یادش بره قیافه ی ذایه ی منو!‬
وارد اشپزخونه که شدم احساس کردم‬
‫چهرت جذاب تر از همیشه شده! حالا که کسی پیشمون نیست میشه بگید چی کار کردید؟‬
‫به رز نگاه کردمو گفتم:‬
تقریبا دو سه ساعتی تو اتاقم وسایل جمع میکردم! یکمم اتاقو جمع و جور کردم بعد از اونم یکم‬ ‫اهنگ‬
‫گوش دادم! یادم افتاد الآن باب اسفنجی میده واسه همین از اتاق پریدم بیرونو رو کاناپه نشستمو‬ ‫زدم‬
‫پرشین تون! ( یعنی انگشتای پاتون بهم گره بخوره بخواید پشت سرم حرف بزنید!)‬
‫عادت داشتم اهنگشو میخوندم!‬
‫اماده اید بچه ها؟‬
‫- بله ناخدا!‬
‫نشنیدم صداتونو!‬
‫- بله ناخدا!‬
‫میاد پیشتون با خوشحالی!‬
‫- باب اسفنجی!‬
‫سخت مشغول دیدن بودم که خرمگس معرکه پرید وسط:‬
‫- کوچولو کارتون میبینی؟‬
‫جواب ندادم! که یهو خودشو شوت کرد رو کاناپه کنار من ... ماشالله وزنش از بس زیاده من برای‬ ‫چند لحظه رفتم هوا!‬
‫- نمیخوای سلام کنی؟‬
جواب ندادم!‬
‫- زبونتو کی خورده؟‬
‫جواب ندادم!‬
‫- الآن این یعنی قهری؟‬
‫خودتون میدونید دیگه چی ندادم!‬
‫- دلیل؟‬
‫بازم ندادم! منظورم جوابه! ایندفعه با دستش تمام موهامو بهم ریخت! ای تو روحت بشر گند زدی‬ ‫به استایلم!‬
‫- چی شده فسقلی؟‬
‫لعنت به ادم مزاحم!‬
‫- میشه ساکت شی دارم کارتون میبینم!‬
‫- تا وقتی نفهمم چرا دلخوری نمیذارم!‬
‫اوخی!‬
‫کنترل برداشتو تی وی رو خاموش کرد!‬
‫- ا ... چرا خاموش کردی؟‬
‫- خب بگو‬
‫- چی بگم؟ تلویزیونو روشن کن!‬
‫خواستم کنترلو ازش بگیرم که قایمش کرد!‬
‫- چرا خانوم کوچولو جواب منو نمیده؟‬
‫- چون دوست نداره ، چون از تو بدش میاد ، چون تو خیلی ...‬
‫عصبی شد و گفت:‬
‫- خیلی چی؟‬
‫- خیلی بدی!‬
‫یکم اروم شد دستشو کشید تو موهاش!گلابی فکر کرده منم مثل خودش بی ادبم!‬
‫- من که نفهمیدم تو چه مرگته!‬
‫- این که من چه مرگمه اصلا به تو مربوط نیست شما به عشق و حال خودت برس!‬
‫خواستم از جام بلند شم که با یه حرکت شوتم کرد رو کاناپه و عصبی پرسید:‬
‫- منظورت چیه؟‬
‫چیزی نگفتم که یه دفعه بعد از چند لحظه زد زیر خنده!( خداوندا اجزانه ازت میخوام مریضا رو شفا‬ ‫بدی!)‬
‫یه ذره که مثل دیوونه ها خندید بعدش دوباره خودش گفت:‬
‫- تو به خاطر این که من با دوستام رفتم سفر ناراحتی اره؟‬
‫هیچی نگفتم ... دوباره با دست موهامو بهم ریخت که عصبی گفتم:‬
‫- نکن! ...‬
‫از جام بلند شدم که دوباره دستمو کشید اینبار بجای اینکه بیوفتم رو مبل افتادم تو بغلش!‬
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب منp71

عشق حاضر جواب منp72

عشق حاضر جواب منp69

عشق حاضر جواب منp68

( گناهکار ) ۱۱۶ part هه کیو با چمدون تو دستش وارده سرویس بهد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط